The true girl ben bensaeid
چیز تازه ای ندارم برای گفتن....فقط دلتنگی و دلتنگی و حسرت دیدنت بابا عزیزم روحت شاد و یادت تا ابد گرامی
حرفهایی هست برای نگفتن
وارزش عمیق هرکسی
به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد
اما کتابهایی نیز هست برای ننوشتن
ومن اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی
که باید قلم را کنار بگذارم ودفتر را پاره کنم
وجلدش را به صاحبش پس بدهم
وخود به کلبه ی بی درو پنجره ای بخزم
وکتابی را آغاز کنم که نباید نوشت .بابا یه شب یه روز یه ماه یه یکسال یه عمره که میگردم بعدها چون کبوتر بی پروبال میرم همه جا ولی خدا درست است که بعد از این همه بیتابی وگذشت 35 سال ندیدن عشقم در اینترنت خبر مرگت را ببینم . تقدیر است یا سرنوشت
Ben Bensaeid( به نام پدری که رفتنش رو هرگز باور ندارم)
July 4, 1937 - April 25, 2Dear Father
You know how much I love you
Until the last moment I longed to meet you .
But one day I 'll see you .
I'll wait for that day .
I will always love you
your little girl
leila
حرفهایی هست برای نگفتن
وارزش عمیق هرکسی
به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد
اما کتابهایی نیز هست برای ننوشتن
ومن اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی
که باید قلم را کنار بگذارم ودفتر را پاره کنم
وجلدش را به صاحبش پس بدهم
وخود به کلبه ی بی درو پنجره ای بخزم
وکتابی را آغاز کنم که نباید نوشت .بابا یه شب یه روز یه ماه یه یکسال یه عمره که میگردم بعدها چون کبوتر بی پروبال میرم همه جا ولی خدا درست است که بعد از این همه بیتابی وگذشت 35 سال ندیدن عشقم در اینترنت خبر مرگت را ببینم . تقدیر است یا سرنوشت
Ben Bensaeid( به نام پدری که رفتنش رو هرگز باور ندارم)
July 4, 1937 - April 25, 2Dear Father
You know how much I love you
Until the last moment I longed to meet you .
But one day I 'll see you .
I'll wait for that day .
I will always love you
your little girl
leila
Date & Place:
Not specified or unknown.